مهدیه زهرا جانمهدیه زهرا جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره
فاطمه حسنا جانفاطمه حسنا جان، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
ریحانه نورا جانریحانه نورا جان، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

فرشته کوچولوهای آسمونی لحظات ناب زندگی عشقای مامان و بابا

مهدیه زهرا خانوم زیارتت قبول

خوشگل مامان بعد سفر شمال ،نوبت به مشهد رسید. مهدیه زهرا آماده سفر،تو چمدان   چند بار خواسته بودیم بریم ولی آقا نمی طلبید،بالاخره رفتیم مشهد،اولش تو قطار بی تابی کردی و انقدر رات بردم که خوابیدی،اونجا هم یکم بهونه میگرفتی ولی دخمل خوبی بودی،دو بار هم با بابایی رفتی زیارت و دستت به ضریح امام رضا(ع) رسید. مهدیه زهرا تو حرم امام رضا خوابیده   روز اول رفتیم و ازت عکس انداختیم،دوست داشتم بال داشته باشی ولی نشد،از عکس راضی نبودم ولی در حد یادگاری خوبه . اونجا همه میخواستن باهات بازی کنند و حرف بزنن ولی تو غریبی میکردی و صورتتو میچسبوندی به شونه منو گریه میکردی،جالب اینجاست که دوباره نگاهشون میکردی دوباره تا...
15 مرداد 1390

پنج ماهگی عروسکم

 عسل مامان امروز پنج ماهت تموم شد تو هم که بلاتر شدی انقدر پر توقعی!همش میگی یکسره باهام بازی کنید و حرف بزنیدو... چند روز پیش ها وقتی تو تشک باریت بودی خاله زینب داشت باهات حرف میزد که کوشیش زنگ زد یکدفعه برگشت که موبایلشو برداره زدی زیر گریه که چرا یک لحظه تنهام گذاشتی،هممون جا خوردیم که چی شد خاله اومد و گفت چی شد خاله ای خاله به قربونت بره تو هم با چشمای پر اشک شروع کردی به دست و پا زدن و خندیدن و فهمیدیم مشکل چی بوده الان هم همینطوریه. همین الان که دارم اینا رو تایپ میکنم از تو تشک بازیت منو صدا میکنی که به من و نگاه کن و باهام حرف بزن تا باهات حرف میزنم میخندی،قربونت برم   صبح ها وقتی بیدار میشی زل میزنی به بابایی ک...
23 تير 1390
1